---

نظر سنجی؟

شما از یکی خیلی خوشتون مییاد ولی طرف نمی دونه؟

شما هر روز به یه بهانه میرین پارک دم خونه ی این اقا تا ببینینش و ازش شماره بگیرن ولی یارو

گاگول تر از این حرفاس یا شاید فکر می کنه شما پایه نیستین .

اون وقت شما چی کار میکنین؟ 

امروز یکی از داستانم رو براتون نوشتم امیدوارم از خوندنش لذت ببرین:

ای کاش زندگی زیبا بود مثل رویایی که کودکی سه ساله میبیند.

ان زمانهایی که اهریمن پا برهنه میان رویاهم می پرید و انها را تبدیل به کابوسی شوم میکرد نگاهی از سر التماس به او می انداختم تا شاید رهایم کند ولی

او هر بار تا دمدمای صبح دم گوشم زمزمه می کرد...

نگاهی به ساعتم انداختم هنوز پنج دقیقه به ۶ مانده بود مثل همیشه زودتر از زنگ ساعت بیدار شده بودم. 

۶۶۶

  فرزند شیطان                                        ۶۶۶

و در تمام دنیا همه به دنبال اون حیوون درنده میرفتن و اونها اژدهایی رو عبادت کردن که به اون حیوون درنده قدرت میداد و اونا حیون درنده رو عبادت کردند و گفتند چه کسی اون حیوون و دوست  داره و چه کسی قادر خواهد بود با اون نبرد کنه؟

و من اون حیوون درنده رو دیدم.

و پادشاهان زمین خاکی و دیگر افراد جمع شدند تا بر علیه قوای اون مبارزه کنند.

و همچنین بر علیه ارتش اون

و حقیقت اینه که کسی که باید برای مبارزه با اون قیام میکرد و باید خودش را در دل دیگران جا می کرد وبا اوردن صلح افراد زیادی رو نابود میکرد.

اون همچنین در مقابل شاه شاه شاهان قیام خواهد کرد و اون همه ی اینکارها رو سبب خواهد شد هم کوچیک و هم بزرگ  و همه می تونستن قدرت اونو در کف دست اون ببینن و یا در پیشانی اونها و هیچ بشری اجازه نداره یکدیگرو خرید و فروش کنه یا یکدیگر رو مسخره کنه به نام حیوون درنده

وبه نام شماره ی اون

اینجا عقل حاکمه .  بزارین اون تعداد حیوانات درنده رو بشمره . به خاطر اون که این تعداد افراد بشره

و شمارهی اون ۶۶۶می باشد.